یه سلام عاشقونه
ارسال شده در
87/9/29:: 12:15 عصر
توسط هیلاری
نامه ء آخر تو را خواندم ، گفته بودی : « تمام ! » ، محبوبم !
گفته بودی که «…»… باز یادم رفت ، آخ ! اول سلام محبوبم !
گفته بودی که « عاشقی سخت است، خیری از عاشقی ندیدم من
چقدر پُر غم اند ، تاریک اند ، روزها ، لحظه هام » …محبوبم !
گاهی از این سوال می کردی ، گاهی از آن … فدای معرفتت !
حالی از ما ولی نپرسیدی ، از من و شعرهام ، محبوبم !
هی ! بدک نیست حال ما چونکه با غم این زمانه می رقصیم
با غم این زمانه اینجوری : دی دی دام دام دادام محبوبم !
من به اندازهء خدا ، به خدا ، آی لیـ… لا اله الا الله !
دوستت دارم و نمی دانی ، بیست سال تمام ! محبوبم !!
ناگهان مرد نامه شد ، تا شد ، بعد کبریت بود و بنزین و
زیرلب هی خدا خدا می کرد … و دلش : بوم – بام - مح - بو – بم !
مرد فریاد می زد و می سوخت ، نامه ء ناتمام بودم که
تکه تکه تمام می شد و گفت : «حالا تمام ، محبوبم ! » ….
کلمات کلیدی :
» نظر